قدیمها یک کارگر عرب داشتم که خیلی میفهمید ، اسمش قاسم بود!
از خوزستان کوبیده بود و آمده بود تهران برای کارگری !
اولها ملات سیمان درست میکرد و میبرد وردست اوستا تا دیوار مستراح و حمام را علم کنند، جنم داشت !
بعد از چهار ماه شد همهکارهی کارگاه ، حضور و غیاب کارگرها ، کنترل انبار ، سفارش ، همه چیز !
قشنگ حرف میزد ، دایرهی لغات وسیعی داشت ، تن صدایش هم خوب بود ، شبیه آلن دلون ،
اما مهمترین خاصیتش همان بود که گفتم ، قشنگ حرف میزد !
نوشته های خاص منبع
درباره این سایت