شوهرش را دکتر خطاب می کرد

همانطور که با سر انگشتان ناخن‌ های از ته گرفته ‌اش بازی می کرد گفت :

« دکتر ساعت هفت از خواب بیدار می‌ شود

دوش می‌ گیرد و صبحانه می‌ خورد ، بعد می رود بیمارستان

ناهار هم خانه نمی‌ آید

شب حدود ساعت ده از مطب بر می‌ گردد ، شامش را می ‌خورد و

 

تا ساعت یازده تلویزیون نگاه می ‌کند و بعد هم کتابی ورق می ‌زند و می‌ خوابد .»

 


نوشته های خاص ساعت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یک پیرمرد هاف هافو تخفیف میلادگراوند سی گل طراحی سایت | سارین وب Resaer sanate bozorg خردستان پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان